آموزشی ، علمی و خبری

مزرعه‌داری پیر از دنیا رفت و مزرعه و انبار و مهمان‌پذیر کوچکی را برای زن و بچه‌هایش به ارث گذاشت. روزی شیوانا همراه کاروانی از نزدیک این مزرعه می‌گذشت. در این کاروان بازرگانی بود که از شهرهای دور جنس می‌خرید و آن را در دهکده‌های اطراف شیوانا می‌فروخت. اهل کاروان به دعوت فرزندان مزرعه‌دار به مهمان‌خانه آنها رفتند تا غذایی بخورند. در این هنگام چشم مرد بازرگان به تسبیحی از سنگ‌های رنگی افتاد که به یک نقاشی روی دیوار آویزان شده بود. نقاش یک چشم باز انسان را ترسیم کرده و تسبیح به شکل مژه اطراف چشم را آراسته بود. مرد بازرگان با تعجب به زن و فرزندان مزرعه‌دار گفت: "آیا می‌دانید این تسبیح چقدر قیمت دارد؟ اگر سنگ‌های آن واقعی باشند که به نظر من هستند، شما روی یک صندوقچه طلا نشسته‌اید و با فروش این تسبیح زندگیتان زیر و رو می‌شود."



ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:چشم , بصیرت , شیوانا,
ارسال توسط هوشیار

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 312
بازدید کل : 128339
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1



onLoad and onUnload Example

پيام امروز:

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

روزشمار غدیر
ساعت فلش مذهبی
دعای فرج